tafakor90
salam khoshhal misham ba man bashin va jadedtaren haro begem
پیوند اعضای عسل بدیعی شامل دو کلیه، کبد و قلب این بازیگر امروز در بیمارستان مسیح دانشوری تهران انجام شد. قلب عسل بدیعی ( بازیگری که در بودن یا نبودن نقش یک بیمار نیازمند به قلب را بازی می کرد) اکنون در بدن فردی به نام محمدرضا وهاب نژاد می تپد. وی در گفتگو با خبرنگاران درباره این پیوند گفت: قلبم را تقریبا شیش سال پیش عمل کردم و به علت پارگی بطن و مشکل فشار خونی که داشتم دکترها اعلام کردند که باید پیوند صورت بگیرد و از درگاه خدا برای عسل بدیعی رحمت آرزو می کنم.
عکس دیدنی از خانم گوهر خیر اندیش در کنار پسرش! تسویه حساب با عوامل پروژه به گزارش خبرنگار مهر، دو فصل اول این مجموعه بهعنون اولین سریال ایرانی شبکه نمایش خانگی توسط محمدحسین لطیفی به تهیهکنندگی سیدکمال طباطبایی ساخته شد که فیلمنامه آن نیز متعلق به حامد عنقا بود. اما در قسمتهای پایانی فصل دوم این مجموعه حذفیاتی اعمال شد که به کلیت داستان لطمه زد و این موضوع یکی از دلایل کنارهگیری لطیفی و عنقا از این پروژه بود. البته محمدحسن لطیفی بعد از “قلب یخی” بلافاصله کارگردانی “ساخت ایران” را برعهده گرفت و تاکنون هیچ صحبتی درباره کنارهگیری خود از این پروژه نکرده است. برای فصل سوم اینبار طباطبایی سراغ سامان مقدم رفت و پس از بستن قرارداد کارگردانی با وی قرار شد فیلمنامه فصل سوم تغییرات زیادی نسبت به دو فصل قبلی داشته باشد و درهمین راستا ترکیب بازیگران نیز عوض شد. در ابتدا قرار بود حامد عنقا کار با مقدم را ادامه دهد که این امر محقق نشد. رضا عطاران، رضا کیانیان، هدیه تهرانی، پژمان بازغی، مهران مدیری، هانیه توسلی، حسین یاری، الناز شاکردوست، سید مهرداد ضیائی از بازیگران این مجموعه بودند که قرار بود در فصل سوم در کنار مقدم همکاری کنند. گروه مدتی در حال ساخت دکور در لوکیشنی حوالی اتوبان همت بودند که به دلیل آماده نشدن فیلمنامه آغاز تصویربرداری مجموعه “قلب یخی” به تاخیر افتاد. تاکنون بعد از حامد عنقا، زامیاد سعدوندیان، نوید توحیدی، احمد رفیعزاده و پیمان عباسی با این گروه برای نگارش فیلمنامه همکاری کردهاند اما هنوز فیلمنامه مورد نظر کارگردان و بازیگران مجموعه آماده نشده است. به همین دلیل ساخت مجموعه به مدت یک ماه تعطیل شد و گروه تولید با بازیگران و عوامل تسویه حساب کردهاند تا در صورت به نتیجه رسیدن فیلمنامه دوباره از آنها دعوت به عمل آید. البته ممکن است در این مدت با پروژه دیگری قرارداد ببندند و حضور آنها منتفی شود. هم اکنون علیرضا بذرافشان نگارش فیلمنامه را برعهده گرفته و گویا قرار است عنوان مجموعه هم تغییر کند! شنیدهها حاکی است برای مرحله پیش تولید این مجموعه تاکنون دو میلیارد ونیم هزینه شده است لطفا تا باز شدن كامل عكسها شكیبا باشید لیلا حاتمی، بازیگر سینمای ایران، شب گذشته، ۲۷ مه، در مراسم اختتامیه جشنواره کن برای اهدای جایزه بزرگ این جشنواره به روی صحنه رفت. خانم حاتمی این جایزه را به متیو گارونه، کارگردان ایتالیایی اهدا کرد. متیو گارونه امسال در شصت و پنجمین جشنواره فیلم کن به خاطر فیلم "رئالیتی" جایزه بزرگ کن را از آن خود کرد. گارونه در سال ۲۰۰۸ نیز جایزه ویژه هیئت داوران کن را به دست آورده بود. دست اندر کاران مراسم اختتامیه شصتوپنجمین جشنواره کن امسال خانم حاتمی را که به خاطر ایفای نقش در فیلم "جدایی نادر از سیمین" در میان بسیاری از علاقمندان به سینما در سراسر جهان شناخته شده است برای اعطای جایزه بزرگ جشنواره انتخاب کردند. لیلا حاتمی پیش از این به خاطر فیلم "جدایی نادر از سیمین" در مراسم اعطای جوایز اسکار حاضر شده بود و طرح لباسی که در آن مراسم بر تن کرده بود مانند لباس هایی که در مراسم کن پوشیده بود، واکنش های مثبت و منفی فراوانی را در محافل، منابع و سایت های سینمایی برانگیخت. حضور این بازیگر ایرانی یکی دیگر از ابعاد حضور سه گانه حضور ایران در جشنواره امسال کن بود. امسال ایران با فیلم "یک خانواده محترم" به کارگردانی مسعود بخشی، در یکی از بخش های جنبی کن حضور داشت. "مثل یک عاشق" عباس کیارستمی هم با بازیگران ژاپنی و داستانی که در ژاپن می گذرد نامزد دریافت نخل طلای شصت و پنجمین جشنواره کن شده بود. سرمایه گذاران فیلم آقای کیارستمی از فرانسه و ژاپن هستند. فیلم آقای بخشی نخستین ساخته بلند اوست. برخی از منتقدان منتظر بودند که این فیلم جایزه دوربین طلایی کن را بگیرد اما نه این فیلم آقای بخشی، که پیشتر فیلم کوتاه "تهران انار ندارد" را ساخته بود و نه فیلم آقای کیارستمی که تنها به واسطه کارگردانش یکی از ابعاد سه گانه حضور ایران در کن به حساب می آید،، موفق به دریافت جایزه در این جشنواره نشدند. دختر نپالی که عاشق گریم است به کمک لوازم آرایش به راحتی چهره خود را به چهره هنرمندان تبدیل می کند. این دختر هر یک از مراحل کارش را طی فیلمی بر روی یوتیوب قرار داده که میلیونها نفر تاکنون از آن بازدید کرده اند. مایکل جکسون مصاحبه با مجری دهه شصتی ژانر:عاشقانه یاسمین (NurgulYesilcay) دختری ۲۵ ساله است که در یک کمپانی تبلیغاتی کار میکنه.او تصمیم میگیره که با محمت (Caner Kurtaran) ازدواج کنه اما یک هفته قبل از مراسم عروسیشون،یاسمین متوجه میشه که نامزدش بهش خیانت کرده و با دوست صمیمیش رابطه داره. بعد از این خیانت ،اعتقاد به عشق ،ازدواج و مظلومیت در قلب او از بین میره و به سرعت اونجا رو ترک میکنه ومیره Bodrum ( مکانی توریستی در غرب ترکیه) ،جائی که مادرش زندگی میکنه.در Bodrum،یاسمین هر شب میره کلاب های شبانه و تصادفا با ساواس (Murat Yildirim) روبرو میشه که زندگیشو از این رو به اون رو میکنه.اونا یه شب تا صبح را با هم میگذرونن اما صبح روز بعد ،ساواس اثری از یاسمین پیدا نمیکنه،یاسمین هم هیچ آدرس و نشونی هم از خودش به جا نذاشته به جز یه گردنبند.همین یک شب دلیلی میشه برای امید و آغاز عشقی بزرگتر که زندگی یاسمین و ساواس را تحت تاثیر قرار میده. متن کامل این نامه به نقل از شرق در ادامه میآید: خانم علیدوستی شما همنسل دختر مناید؛ نسلی که به هنرپیشه میگوید بازیگر. از قضا در زمان ما هنرپیشه تنها چیزی که پیشهاش نبود هنر بود. مخصوصا زن، همینقدر که خوب میرقصید و خوب لب میزد تا یک خواننده حرفهای به جایش آواز بخواند اسمش میشد هنرپیشه و نانش میافتاد در روغن. و البته گاهی هم با کتکخوردن از پدر و برادر و شوهر یا به زور ازدواج کردن ناچار میشد نقش نامزد و خواهر و مادر تماشاچی را بازی کند و او را با وجدانی آزرده و چشمانی اشکبار اما در نهایت با غروری ارضاشده از سالن سینما بدرقه کند. زمان ِ ما در میان ِ هنرپیشگان، تا آنجا که من میدانم فقط دو زن واقعا هنری از خود نشان دادند و تصور دیگری از هنرپیشه فیلمفارسی به نمایش گذاشتند. یکی با آدامس فروختن در جلوی دانشگاه برای نشاندادن اعتراضش به نارساییها و دیگری با چاپ کتاب شعری که به سرمایه یک هنرپیشه مرد منتشر شد و توجه روشنفکران را برانگیخت طوری که شیرین تعاونی پژوهشگر موسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی با او مصاحبهای کرد و او را مثل پدیدهای قابل تحقیق مورد مطالعه قرارداد. به گزارش خبرآنلاین، مجموعه «کلاه قرمزی 91» به نویسندگی ایرج طهماسب و حمید جبلی به کارگردانی طهماسب در ایام نوروز از شبکه دو پخش میشود. شخصیت «آقای همساده» از قسمت هشتم نوروز 1391 به این مجموعه اضافه شد و محمد بحرانی به جای این شخصیت صحبت میکند. این شخصیت که آدم بدشانسی است، در فایل ضمیمه خبر، درمورد سفر دریایی عاشقانه خود صحبت میکند. دومین جشن لبخند آفتاب با اهدای جوایز به برترین های سیما و سینما
قلب عسل بدیعی در سینه
این مرد می تپد +عکس
عکس: دیدنی از گوهر خیر اندیش در کنار پسرش!
تصاویری از چهره احسان علیخانی, زمانی که موهایش را کاملا تراشیده بود!
مجموعه نمایش خانگی “قلب یخی” که قرار بود هفته گذشته فصل سومش به کارگردانی سامان مقدم کلید بخورد به دلیل آماده نبودن فیلمنامه بطور کامل تعطیل شد و گروه تولید با عوامل پروژه تسویه حساب کردند.
لیلا حاتمی بر روی صحنه اختتامیه جشنواره کن
بقیه فیلمهای پرفروش، بیشتر از بازیگران كاملا ناشناخته بهره بردهاند، مثلا «اقدام شجاعانه» كه به جای بازیگران از تفنگداران دریایی واقعی استفاده كرده است. فیلمهای بزرگ و پرخرج، از «آواتار» گرفته تا «سفرهای ستارهای» اغلب از نامهای جاافتاده پرهیز میكنند و ترجیح میدهند به چهرههایی كه هنوز تازه هستند، بپردازند. اما این مساله در ضمن نشان از دردسری دارد كه هالیوود در سالهای اخیر با آن روبهرو شده است؛ اینكه دیگر بازیگر مرد نقش اول تازهای در آن وجود ندارد.
نیویورك تایمز اخیرا در مقالهای به این نكته اشاره كرده است كه ستارههای درجهیك واقعی سینما اكنون كمابیش همانهایی هستند كه 9 یا 10 سال پیش بودند:دنزل واشنگتن، تام كروز، برد پیت، ویل اسمیت، جانی دپ و لئوناردو دی كاپریو. از آن زمان تاكنون فقط رابرت داونی جونیور به لطف مجموعه فیلمهای«مرد آهنی» و «شرلوك هلمز» توانسته است به این جمع بپیوندد. برخی دیگر، نظیر بن استیلر و آدام سندلر تا زمانی كه به كمدی چسبیدهاند، توانایی آن را دارند كه جمعیت بزرگی را به سالنها بكشانند.
وب سایت "my۱styears.com "یک نامه برای دختر ۹ ماهه ویکتوریا و دیوید بکام نوشت و از او دعوت کرد که به عنوان مدل با این برند تجاری همکاری کند.
این نامه خطاب به این دختر ۹ ماهه نوشته شده بود: "پدر و مادر شما هر دو افراد مشهوری در زمینه مد هستند و ما هیچ دلیلی نمی بینیم که شما فعالیت خود در صنعت مد را از همین سنین کودکی آغاز نکنید."
"با توجه به قوانین مربوط به کار کودکان ، ما نمی توانیم مستقیما" با شما قرارداد ببندیم و یا حقوق بدهیم و به همین دلیل رونوشت این نامه برای پدر و مادر شما هم فرستاده شده است . ما خوشحال می شویم که بتوانیم با آنها در مورد حقوق شما صحبت کنیم ،ضمنا" ما آمادگی کامل داریم که مبلغ قابل توجهی به شما پرداخت کنیم تا قبول کنید که مدل مجموعه جدید محصولات ما باشید."
والدین این کودک هردو در سنین پایین فعالیت حرفهیی خود را آغاز کردند، دیوید بکام در سن ۱۷ سالگی ستاره تیم منچستر یونایتد شد و ویکتوریا بعد از تماشای فیلم موزیکال "شهرت" در سن ۷ سالگی ، تصمیم گرفت حرفه موسیقی را دنبال کند
1 – مریل استریپ – ماما میا (2008)
شاید این فیلم پرفروش ترین فیلم موزیكال همه زمانها باشد اما بزگترین بازیگر زن دنیا با بر تن داشتن یك مانتو و یك شال پر شروع به خواندن آهنگ "ملكه رقاص" (Dancing Queen) میكند هم نمیتواند باعث كمتر شدن احساس حقارت آن گردد.
او مجموعه خاطرات خواهر ناتی اش را بصورت یک کتاب چاپ کرده و از این کار بسیار خوشحال است.
او دانشجوی انصرافی تئاتر است و معتقد است كه كار تجربی بهتر است تا تئوری. پرستو صالحی در گفتگو با خبرنگار گفت: مجرد میباشم و با مادر و برادرم زندگی میكنم،همچنین دانشجوی انصرافی تئاتر هستم و كار بازیگری را از سال 76 شروع كردم...
عکس: شباهت عروسک آنجلینا جولی به خودش
آنجلینا جولی
مایکل جکسون
جانی دپ
محمدرضا گلزار در کنار الناز شاکردوست و بهنوش بختیاری
پ
«ایرج قادری» به کما نرفته است
علیرغم انتشار برخی اخبار مبنی بر به کما رفتن ایرج قادری، این بازیگر که مدتی است از بیماری سرطان رنج میبرد، سطح هوشیاری پایینی دارد اما به کما نرفته است.
ایرج قادری کارگردان و بازیگر باسابقه سینمای ایران از اواخر سال گذشته به دلیل بیماری سرطان، وضعیت جسمی مناسبی نداشته و مدتی است در بیمارستان بستری است.
وی سطح هوشیاری پایینی دارد اما به کما نرفته است.
بنا براین گزارش، پزشکان معالج وی تمام تلاش خود را برای بهبود وضعیت وی میکنند اما او مدتی است که با سرطان مثانه در جدال است.
متاسفانه هنوز مشکل بیمه تکمیلی وی درست نشده و با توجه به وعدههای متعددی که در این باره داده شده است و شب گذشته در برنامه تلویزیونی «هفت» نیز عنوان شد اما هنوز مشکل بیمه وی حل نشده است.
اواخر هفته گذشته (پنج شنبه) احمد میرعلایی مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی به همراه مهدی احمدی و رسول توکلی به عیادت ایرج قادری رفتند.
فیلم سینمایی «شبکه» آخرین ساخته وی در نوبت اکران قرار دارد
دختر هالیوودی هنوز از همسرش جدا
نشده با یک سیاه پوست دوست شده
است! +عکس
کیم که فقط 72روز با همسرش زندگی کرده بود و پس از آن درخواست طلاق کرده بود، این روزها با کین وست اشنا شده است.
این اشنایی حاشیه های زیادی به همراه داشت چرا که کیم به اپارتمان کین نیز رفته بود و پس از آن بود رابطه آنها به طور رسمی آغاز شد و روز گذشته نیز درحال گردش در نیویورک بایکدیگر دیده شدند.
در همین حال همسر سابق کیم، در مصاحبه ای اعلام کرد آنها لیاقت چنین زندگی کردنی را دارند و این کارهای کیم اصلا برای او اهمیتی ندارد.
عکس: پشت صحنه شهر موشها
دم باریک : ایرج طهماسب
دم دراز : راضیه برومند – مسعود کرامتی
معلم : ناصر غفرانی فر – طاهره برومند
سرمایی و موش موشک : آزاده پورمختار
عینکی : مهدی میگانی – رضا پرنیانزاده
گوش دراز : کامبیز صمیمی مفخم
نارنجی و خواهر عینکی : سیمین ( فاطمه ) معتمد آریا
خوش خواب : مجید شناور – راضیه برومند
موشی : صوفیا محمودی
ساخت اثری بزرگ از رمانی كودكانه
آزاده نامداری: بعد از گریم از بازیگری ترسیدم!
از تابستان 84 تا حالا، وقت کمی نیست. حداقل برای کسی که بیست ساله بوده و حالا شده 27 ساله و سه سال بیشتر تا آغاز دهه چهارم زندگی اش وقت ندارد. آزاده نامداری اما از این زمانی که برای تلویزیون و اجرا گذاشته، اصلا پشیمان نیست.
امسال او با برنامه ای کاملا زنانه توانست مجری یکی از پربیننده ترنی برنامه های تلویزیون در نوروز لقب بگیرد. گفت و گو با او اگرچه بهانه نمیخواهد اما «خانمی که شما باشی» دستاویز خوبی بود برای ما تا به دنیای آزاده نامداری سرک بکشیم. دختری که خوب میخندد، خوب حرف میزند و به اندازه همه آدم های دنیا، تند حرف میزند!
مصاحبه با كارگردان «مسیر انحرافی»
همان قسمت اول سریال و سقوط یك هواپیما، صحنههای اكشن و جلوههای متعددی از جلوههای ویژه در یك سریال ایرانی در كنار تیتراژی متفاوت و بازیگرانی متعدد و متنوع، خبر از یك سریال متفاوت میداد اما این ذهنیت دیری نپایید و سریالی كه بسیار خوب شروع شده بود در میانه راه بهشدت افت كرد و از آنچه انتظار میرفت فاصله گرفت.
اما در عین حال جلوههای ویژه این سریال از نقاط قوت آن است كه تا به حال در كمتر سریال ایرانی شاهد آن بودهایم.
هیچ جنایتی در مرگ ویتنی هوستون دخیل نبود!
ستوان مارک رزن روز چهار شنبه گفت که پلیس بعد از بررسی و مطالعه دقیق نتایج کالبد شکافی و آزمایشات سم شناسی این خوانند برنده جایزه گرمی به این نتیجه رسیده است که ویتنی هوستون در اثر خفه شدن در وان حمام از دنیا رفته است و هیچ جنایتی در مرگ او دخیل نبوده است.بنا به گزارش مقامات پزشکی قانونی مصرف کوکائین و ناراحتی قلبی نیز در مرگ این خواننده ۴۸ ساله موثر بودند.
هوستون در تاریخ ۱۱ فوریه یعنی یک روز قبل از مراسم اهدای جوایز گرمی ، در وان حمام اتاق خود در هتل بورلی هیلز از دنیا رفت . این خواننده و بازیگر قبل از مرگش قصد داشت دوباره به صحنه موسیقی و سینما بازگردد و در فیلم" درخشش" که اواخر سال جاری اکران خواهد شد ، یک نقش به عهده گرفته بود.
پلیس چند بار تاکید کرد که هیچ نشانه و اثری از وقوع جرم و جنایت در هنگام مرگ ویتنی هوستون ، یافت نشده است.
رزن به طرفداران و خانواده هوستون تسلیت گفت.
پنلوپه کروز هرسال فقط یک فیلم بازی میکند!
پنلوپه کروز از زمانی که مادر شده است فعالیتهای حرفه ای خود را خیلی محدود کرده است و تاکید دارد که هر سال فقط در یک فیلم بازی خواهد کرد.
ستاره" ویکی کریستینا بارسلونا" و همسرش ، خاویر باردم ، در ماه ژانویه سال۲۰۱۱ برای اولین بار صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را لئو گذاشتند. این بازیگر برنده اسکار فقط چند ماه بعد از تولد فرزندش با کارگردان وودی الن همکاری کرد و فیلم رمانتیک و کمدی "رم با عشق" را بازی کرد.
یک فیلم دیگر از پنلوپه کروز نیز امسال در سینماهای جهان اکران خواهد شد و او اعتراف کرد که اگر هرسال در یک یا دو فیلم بازی کند ، کافی است و میل و اشتیاق او به بازیگری برآورده می شود زیرا بهترین لحظات و روزهای زندگی او زمانهایی است که همراه خانواده اش در ساحل قدم می زند."
او به مجله هارپرز بازار می گوید:"شاید هر سال فقط یک فیلم بازی کنم ، شاید هم دو فیلم، اما بیشتر از این نخواهد بود زیرا من اولویتهای مهم تری در زندگی خود دارم."
این زوج گاهی اوقات در اسپانیا ، محل تولد پنلوپه زندگی می کنند و گاهی برای انجام کارهای حرفه ای شان در لس آنجلس ، اقامت می کنند اما این بازیگر تا آنجایی که بتواند سعی می کند که پسرش زمان زیادی را در کالیفرنیا نگذراند.
پنلوپه می گوید:"در حال حاضر وقتی به لس آنجلس می آیم دیگر یک غریبه نیستم و خاطرات زیادی در آن دارم.برخی از این خاطره ها خیلی خوب هستند و برخی از آنها چندان خوشایند و خوب نیستند. من لحظه های بسیار زیبایی را در این شهر گذرانده ام اما دوست ندارم در اینجا زندگی کنم و دوست ندارم فرزندم را در اینجا بزرگ کنم."
روزی سرش حسابی باد داشت، جوان بود و عاشق هیاهو و جنجال، حرف های جنجالی میزد، از عشق و علاقه اش به مارلون براندو فریاد میزد و ناخودآگاه همه را به مقایسه او و این بازیگر دعوت میکرد. اگر کسی او را نمیشناخت خیلی راحت از او میرنجید اما این پسر عصیانگر سینمای ایران چیزی در دل نداشت. حرف هایش درست و غلط فقط حرف بود...!
طرز بیان عجیبش که برای اولین بار در ایران شنیده میشد باعث رنجیده شدن میشد. خیلی ها او را متوهم میدانستند و خیلی های دیگر معتقد بودند او دیوانه است اما کسانی امروز برای او خوشحالند که از همان روزهای اول میدانستند بهداد یکی از چهره های اصلی سینمای ایران میشود.
*نارنجی پوش دو دسته مخاطب دارد، یا آنهایی که فیلم را خیلی دوست دارند، به خاطر خود مهرجویی یا آنهایی که به شدت به قصه و شکل اجرایی فیلم نقد دارند.
چه نقدی؟
*یکی از نقدها این است که معتقدند کسی با خواندن یک کتاب این همه تغییر نمیکند و زندگی اش را به هم نمیریزد.
یک عمر است که داریوش مهرجویی فیلم میسازد. او فیلسوف سینمای ایران است. او رشته اش فلسفه است اما مدیوم سینما را برای بیان مطالبش انتخاب کرده است. حوزه او فلسفه است. او از سینما به عنوان رسانه ای استفاده میکند تا بشر و بلایی که به سرش آمده را توضیح دهد، او در همه فیلم هایش دغدغه هایش را نشان داده است.
مثل بانو، هامون، در نارنجی پوش هم به نوعی چنین چیزی را نشان داده است؛ او با این فیلم نشان داده که پیرامون نامطلوب به انسان حمله میکند. انسان مستعد و حاصلخیز دیگر برای تغییر و تحول نیازی به پیش درآمد و مقدمه ندارد. لازم نیست 100 کتاب بخواند و معنا را دریابد، یک کتاب میخواند و متحول میشود. نیازی به صغری و کبری چیدن نیست. مهرجویی فیلم های بسیار زیادی داشته که حرف اول را میزده، او کار خودش را انجام داده، فیلم های پیشین او را میتوان با معیارهای زیبایی شناسی، شناخت و به آثار دیگر او تعمیم داد.
*یعنی معتقدید او کارهای خوبش را کرده و حالا براساس آثار زیبای قبلی باید این اثر را بسنجیم؟!
زیبا و زشت نداریم. گویا مهرجویی تشخیص داده که کمی ساده تر حرف را بزند. شاید خودش به سادگی رسیده. شاید مخاطب درک این همه پیچیدگی ها را نداشته باشد یا اینکه خودش دچار همین پیچیدگی هاست اما دچار ازدحام میشود اما این تشخیص مهرجویی است که مخاطب زبان گذشته اش را نمیفهمد. انگار در این فیلم باید همه چیز ساده منتقل میشد.
باملت و مردم باید قصه ای ساده و کودکانه گفت باید به آنها به همین سادگی بگوییم که آلودگی بد است. کثیف کردن شهر بد است و با کثیف کردن پیرامون خود، روح خود را آلوده میکنید. سلامت عقل خود را به خطر نیندازید. مگر ما انسان های اولیه هستیم و در غار زندگی میکنیم؟ در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. کسی که به این فیلم انتقاد میکند که هیچ کس با خواندن یک کتاب اینگونه متحول نمیشود شاید گیرایی بالایی ندارد. عمر زندگی به سر میآید اما نباید مثل انسان های بی تمدن و بی تربیت زندگی کرد!
*اما این فیلم واقع گراست و ما در اطراف خودمان هم کسی را نمیبینیم که این چنینی تغییر کند.
اگر تعداد این افراد زیاد بود که ایران گلستان بود.
*معتقدید این فیلم با این طرز بیان تاثیر میگذارد؟ اگر بیننده این فیلم بودید از داستان تاثیر میگردید؟
ربطی به من ندارد. من خودم به رغم خطاهای زیادی که دارم یک آدم فرهنگی محسوب میشوم. به اندازه کافی رشد کرده ام. هر روز هم در راستای رشد بیشتر قدم برمیدارم. نظرم درباره همه چیز در حال تغییر است. من به یک زندگی جامع فکر میکنم. نمیخواهم با همین میزان کم از سواد و دانش بمیرم. میخواهم رشد کنم، تحول داشته باشم. دیدن کارگردان بزرگی مثل مهرجویی به من کلی درس زندگی داد. یاد گرفتم چقدر دیگر راه بروم تا به تعالی برسم.
*داریوش مهرجویی در اختتامیه جشنواره فجر از شما تشکر ویژه ای کرد، برایش خیلی مهم بودید که روی سن تالار وحدت هنگام گرفتن جایزه از بازیگرش یاد کرده. چه اتفاقی در اولین همکاری مشترک شما و مهرجویی افتاده است؟!
من عاشق کارگردان هایی مثل او هستم. من عاشق کیمیایی، کیارستمی، تقوایی و مهرجویی و همچنین مرحوم علی حاتمی هستم. این ها را دوست دارم. همیشه سر صحنه، کیمیایی را میبوسیدم. دست به موهایش میکشیدم. سر صحنه مهرجویی شانه هایش را میفشردم. همیشه به آنها ابراز میکنم عاشقشان هستم. کسانی که دوستشان دارم را در آغوش میگیرم. کیمیایی همیشه به من میگوید: «تو پسرِ استعدادی من هستی»، یا مهرجویی هم میخندد و میگوید: «تو عجب دیوانه ای هستی پسر!»من شیفتگی ام را تقدیم آنها میکنم. در نارنجی پوش هم کار خاصی نکردم که مهرجویی این حرف ها را زد. فقط سعی میکردم بیشتر از کارهای قبلی منظم باشم، روح خودم را هم جلا دهم و سر کار ببرم. یکی دوبار هم سر صحنه به دلیل حرف هایی که بعضی ها میزدند بداخلاق شدم. یادم هست که به خاطر حرف یه نفر خیلی پکر شدم و از بازیگری ناامید بودم. مهرجویی کارگردان باهوشی است، وجدان بیداری دارد، ظریف است، میفهمد. به همین دلیل هم سریع فهمید که اتفاقی افتاده، من را صدا کرد و گفت: «حامد، چت شده؟!» و شروع کرد با من حرف زدن و به همین سادگی حالم خوب شد. خسرو شکیبایی هم همین طور بود.یک روز سر صحنه جویای احوال بد من شد و مثل خورشید به زندگی من تابید و من را از افسردگی درآورد. برای من این آدم ها و این نسل، به هزاران دلیل بزرگ هستند.
به خاطر این شعور و ظرافت در ایام نه چندان دور، کسی من را به حضور نمیپذیرفت. امروز درونیاتم متجلی شده و اوضاع فرق کرده است. من قبل این اوضاع را میدانم الان میتوانم در کنار کیمیایی ها و تقوایی ها، مهرجویی ها و کیارستمیها کار کنم. اینها هنرمندان استثنایی این کشور هستند. مگر تبدیل به کیمیای شدن شوخی است؟! مثل مولانا و حافظ شدن است. یک روز در جلسه پرسش و پاسخ فیلم «محاکمه در خیابان» گفتم، مسعود کیمیایی، حافظ زمانه است. منتقد حاضر به من اعتراض کرد که این چه قیاس مع الفارقی است؟! من حرفم را پس گرفتم اما فکر میکنم اگر امثال باباطاهر و حافظ و سعدی 1500-1600 سال فرصت داشته اند تا تکرار شود، عمر سینما به 100 سال میکشد پس قیاس من اشتباه نیست. با این اوصاف کیمیایی نمیتواند حافظ یا سعدی دوران ما باشد؟! خیلی از دانسته های آنها اکتسابی نیست، حاصل غریزه است. من دوست دارم در کنار آنها باشم. من سالک هستم، یک شاگرد دوست دارم مثل یک دانشجو از در کنار آن بودن لذت ببرم.
*امروز با اتمام نارنجی پوش و تصویر نتیجه آن بر پرده سینما، وقتی به فیلم نگاه میکنید، از همکاری با داریوش مهرجویی خوشحال هستید یا از کلیت کار؟
اول برای من مهرجویی مهم است و بعد کلیت کار. مهم نیست که در کدامیک از کارهای او بوده ام. من دوست داشتم که در فیلمیمثل هامون بازی میکردم اما نارنجی پوش و این فیلم «سهم منه، مال منه. این قسمت و تقدیر منه!» این طبیعت برای من درنظر گرفته شده. حتما داریوش مهرجویی آن دوران سرحال تر بوده... امروز هم با این امکانات و حال و روز این فیلم را میسازد... خود مهرجویی مهم است.
*پس به ایرادات فیلم واقف هستید؟
هر فیلمیاشکالاتی دارد، اما جدای از اشکالاتی که دارد باید با این مردم اینگونه صحبت کرد، باید به همین سادگی گفت که خودتان را تمیز کنید.
*نمیتواند تاثیر چندانی بگذارد.
نمیتواند تاثیرگذار نباشد.
*اما به عنوان بازیگر این کار، فنگ شویی برای شما موثر نبوده است.
گفتم که؛ من سابق بر این هم کار فرهنگی میکردم. من وارسته تر از این حرف ها هستم. خیلی قبل تر از بازی کردن در این فیلم شروع کردم به روی خودم کار کردن. جهان من بر این اساس شکل گرفته و خواستم که یک آدم هنرمند باشم. حاصل این همه تلاش من رعایت فاکتورهایی از این دست است. من اثری که باید میگرفتم را قبل از کار کردن با مهرجویی از تماشای فیلم های او گرفته ام. برای همین است که ادای دین به زبان آنها میکنم. من در فرم رعایت اجرا میکنم. برای همین هم کنار مهرجویی هستم. اساطیر و ابرانسان ها را در فیلم های کیمیایی میشناسم و این معرفت مدرن در فیلم های مهرجویی را متوجه میشوم. من خودم را یکی، دو قدم جلوتر میبینم. من از همه همشهری هایم میخواهم که یکی، دو قدم جلوتر باشند.
مهرجویی تمام صدمات و ایرادات انسان را در فیلم هامون نشان میدهد. پیام او این است که مواظب باشیم. حواسمان را به اتفاقات جمع کنیم. من یکی از انشعاب های آرتیست های کلام هستم. اگر من به عنوان یک آرتیست سرشاخه هنر نیستم اما یکی از شاخه های دور دست و پایین آن محسوب میشوم. من با خودم شوخی ندارم، در طول شبانه روز به مسایل جدی فکر میکنم. میخواهم رشد من باعث تعالی هنر شود.
*جدای از بحث کیفیت فیلم نارنجی پوش، فکر میکنم با همکاری با داریوش مهرجویی کارنامه کاری تان برای کار کردن با ستارگان قدیمیفیلمسازی تکمیل شد. نزدیک به 7-8 سال پیش که اوایل کار بازیگری تان بود، گفت و گویی با هم داشتیم که از آرزوی کارکردن با همین اسم هایی گفتید که امروز با همه آنها کار کرده اید. الان جایی ایستاده اید که روزی آرزویش را داشتید.
بله. فقط نتوانستم با مرحوم حاتمی کار کنم. احساس میکنم یک دهه را به سلامت عبور کرده ام. بله، کارنامه من پر از همکاری با آدم های درخشان است. در 10 سال اول بازیگری ام این شانس را داشته ام که به عنوان هنرمند آثار خوبی داشته باشم. کیمیایی، تقوایی و مهرجویی انسان های بزرگ و شریفی هستند. من ناراحتم در جامعه ای زندگی میکنم که رشد مدیران فرهنگی در حدی نیست که از نبوغ تقوایی استفاده کنند. تقوایی کسی است که وزارت ارشاد میتواند بالاترین بودجه ها را برای ساختن یک فیلم به او اختصاص دهد اما انگار او را فراموش کرده اند، به خدا قسم اگر شاگردان این کارگردانان یکی از مدیران فرهنگی بودند، هرگز نمیگذاشتند این اتفاق بیفتد چون قدر زر زرگر شناسد؛ قدر گوهر گوهری!
*این روزها در کنار نارنجی پوش فیلم انتهای خیابان هشتم را هم بر پرده سینماها دارید. فیلمیکه سر صحنه با ایده های بازیگران و بدون وفادار بودن به فیملنامه اولیه ساخته شد.
انتهای خیابان هشتم برای من تجربه بسیار خوبی است و راضی ام چون علیرضا امینی دوست خوبی است هم نسل من است و در کنار هم رشد میکنیم. دست من را در بازیگری باز میگذارد. من هم نقشم را در انتهای خیابان هشتم خیلی خوب ساخت و پرداخت کردم. برای بازی این نقش باید به درون آن وارد میشدی. گاهی اوقات یک قصه زمان ندارد. باید براساس خطوط مختصری که کشیده شده و قصه روی آنها ایستاده و میخواهد راه برود پیش رفت. من هم تلاشم را کردم تا نقش را از آب و گل دربیاورم. باید از ایمان امیدواری، گریمور فیلم، هم که نقش مهمیدر نزدیک شدن من به نقش داشت تشکر کنم. او با طراحی درستش هم به من برای نزدیکی با نقش و هم به علیرضا امینی با یک کار پرکیفیت کمک کرد.
*کارکردن بدون داشتن فیلمنامه کامل سخت نیست؟!
با وجود اینکه فیلمنامه کاملی وجود نداشت، اما من در انتهای خیابان هشتم الکن نیستم. این خرده داستان ها در راستای هدف فیلمساز کار میکند. ما با قصه تمام و کمالی مثل فیلمنامه کامل جدایی نادر از سیمین رو به رو نبودیم اما قصه داشتیم و میدانستیم که در اجرا چه باید بکنیم. جدایی نادر از سیمین قبل از اجرای اثر ادبی اش، موفقیت بزرگی در قصه و فیلمنامه اش دارد. یک اثر باید پایه زیبا و محکمیداشته باشد تا نمایش براساس آن شکل بگیرد.
*به خاطر دارم که پیش از شروع فیلمبرداری انتهای خیابان هشتم، مصر بودید تا شخصیت موسی یک بچه داشته باشد. چرا؟
در واقع داشتیم طراحی میکردیم که چه چیزی را باید فدا کنیم؟ هر کسی باید برای نجات یک انسان، یک چیز با ارزش میگذاشت. یکی مال، یک جان و یکی هم شرف... من هم باید از بچه ام میگذشتم. قصه همه این آدم ها یک بهانه است تا قیمت نجات دادن یک انسان نشان داده شود. همه آدم ها ورطه تباهی را که برای رو به زوال رفتن، سیر تصاعدی دارد را نشان میدهند. آنها حتی برای نجات یک انسان از فروش یک آدم هم مضایفه نمیکنند. چنین فیلم هایی مثل انتهای خیابان هشتم با سختی مجوز نمایش میگیرند، تلخ هستند اما بهتر است برای رهایی از این تلخی ها با آنها مواجه شد. این تلخی ها جزئی از جامعه است، باید ایراد جامعه را شناخت. همه پی رنگ ها برای قصه فیلم کار میکند. اساس فیلمنامه نویسی اش با جدایی نادر از سیمین و درباره الی متفاوت است. اما اتفاق ها و خرده پی رنگ های خودش را دارد. بعضی از فیلم ها وارد جزئیات میشود و روی آنها تمرکز میکند و میایستد اما بعضی دیگر نه. گاهی مجبوریم از کنار فاجعه رد شویم شاید به خاطر سرعت زندگی و عدم تمرکز انسان امروز. در ایران تمرکز پایین است. انسان نمیتاند درست بایستد و دقت کند. ما تمرکز نداریم. مثل این میماند که از یک اتوبان رد میشوی، بدون خبر داشتن از چیزی، اما آن دست دیگر اتوبان ماشین آتش نشانی ایستاده، مردم آن سو جمع شده اند، اما این دست همه در حال عبورند، دود و آتش همه جا را گرفته، آمبولانس آمده، چراغ های گردان دیده میشود، تو میفهمیکه یک فاجعه رخ داده اما حقیقتا امکان اینکه بروی آن طرف اتوبان نیست! همون لحظه را هم باید ثبت کنی، این میزان از درد را باید در جامعه منتقل کنی، گاهی پیش آمده از نزدیک یا از دور دردها و فجایعی را به خاطر بسپاریم، چه دقت کرده باشیم و چه نه، اینها باید اطلاعاتش رد و بدل شود، نقد شود، تا جامعه حالش هرچه زودتر خوب شود.
*در آرزوهایی که داشتید، خودتان را روی صحنه برای گرفتن اسکار هم تصور میکردید. امروز یکی از کارگردانان ایرانی اسکار گرفته است. یعنی محال بودن این آرزو ممکن شده و دیگر عجیب نیست. چقدر فکر میکنید به دریافت چنین جایزه ای نزدیک هستید؟
تخیل من خراب نمیشود اما درس و نکته بزرگی وجود دارد. قابل توجه خودم و همه دوستان سینمای فرهنگی با زحمت، دانش، خاک صحنه خوردن، مشقت و عبور از مصائب سخت درون اجتماع، مطالعه و تا بی نهایت مطالعه، موفقیت به دست میآید نمیتوانی آب نبات چوبی در دستت بگیری و در خیابان راه بروی. آن وقت «فقط» 40 نفر در کشور خودت سوت بزنند و هشت نفر هم دور و برت مجیزت را بگویند با دل ای دل کردن که افتخارات به دست نمیآید. همه چیز منتج تلاش مستمر و حاصل کوش شبانه روزی آدم هاست.
*با این اتفاقات از اینکه در فیلمیمثل درباره الی که پیشنهاد بازی داشتید، بازی نکردید پشیمان نیستید؟
نه پشیمان نیستم. به زودی این فرصت پیش خواهد آمد. در سینمای ایران قحطی بازیگر است. پیش آمد این فرصت را بعید نمیدانم
مهناز افشار نقش «عروس تهرانی» به کارگردانی داوود موثقی و تهیهکنندگی خسرو امیرصادقی را بازی میکند.
«وحید اسلامی» کارگردان و منتقد سینما در گفتوگو با خبرنگار سینمایی فارس، گفت: این فیلمنامه که تاکنون دوبار با دو کارگردان مختلف پروانه ساخت گرفته، قرار است به زودی جلوی دوربین رود.
وی در ادامه افزود: فیلمنامه «عروس تهرانی» بر اساس فیلم سینمایی «مادر شوهر هیولا» نگاشته شده و به نوعی برداشتی آزاد از این اثر به شمار میرود. این فیلمنامه پیش از این «مادر شوهر عوضی» بود که به «عروس تهرانی» تغییر نام یافت.
این فیلمنامهنویس و کارگردان سینما با اشاره به درونمایه اجتماعی فیلنامه «عروس تهرانی»، خاطرنشان کرد: این اثر داستان مادرشوهری را به تصویر میکشد که از بازیگران مطرح سینمای کشور است و با ورود دختری جوان به زندگی پسرش تلاش می کند تا مانع ازدواج آنها شود.
اسلامی یادآور شد: پیش از این قرار بود «مسعود نوابی» این فیلم را بسازد اما هماکنون «خسرو امیر صادقی» تهیهکننده فیلم پروانه ساخت را با «داود موثقی» تمدید کرده است. مولفههای موجود در فیلمنامه میتواند اثری کمدی فارق از آثار سطحی متداول خلق کند، همچنین جذابیتهای تقابل عروس و مادر شوهر میتواند باعث استقبال مخاطبان از این فیلم شود.
وی در ادامه افزود: از عوامل فیلم اطلاعی ندارم اما قرار است «مهناز افشار» ایفاگر نقش «عروس تهرانی» باشد.
بنابراین گزارش، «وحید اسلامی» سال گذشته فیلم سینمایی «دزدان خیابان جردن» را در جشنواره فیلم فجر داشت، این فیلم قرار است امسال به روی پرده رود
تعداد قسمت ها:۶۲ قسمت تا آخرین قسمت پخش شده
شبکه:کانالAtv
سالهای پخش: از ۱۳۸۸
خلاصه داستان: یاسمین(با بازیNurgul Yesilcay) دختری ۲۵ ساله که در یک شرکت تبلیغاتی کار میکند،قصد دارد با مهمت (با بازیCaner Kurtaran) ازدواج کند ولی یک هفته قبل از ازدواج او می فهمد که نامزدش به او خیانت کرده است…
شما در این داستان دارید یک داستان عشقی رو دنبال میکنید که پر رمز و رازه.آیا ساواس موفق میشه یاسمین را پیدا کنه و بهش ابراز عشق کنه؟آیا تفاوت عشق در مغرب و مشرق زمین روی روابطشون تاثیر میذاره؟ آیا اسرار آنها فاش میشه؟
بازیگرانی که فرزندشان هم بازیگر شدن !
عکس آنجلینا جولی در زمان کودکی در کنار پدرش
«جری استیلر» و پسرش «بن استیلر»
«دونالد ساترلند» و پسرش «کیفر ساترلند»
«مریل استریپ» و دخترش «میمی گامر»
«تام هنکس» و پسرش «کالین هنکس»
«مارتین شین» و پسرش «چارلی شین»
مثل خود شما که همه بیپناهیها و دربهدریهای ترانه پانزدهساله را با قدرت به نمایش گذاشتید و جایزه بهترین بازیگر زن را با سرافرازی در جشنواره فجر پذیرفتید.
البته گفتن ندارد که آنچه نقشآفرینان زن در ایران ِ بعد از انقلاب کردند بسی فراتر از هنرآفرینی و معانی ِ متداول خلاقیت بود زیرا آنها توانستند ژرفترین روابط ِ بین مرد و زن را بیسلاح ِ بُرنده برهنگی و تا آخرین لایههای پنهان ِ مخاطب به نمایش بگذارند و دالان به دالان روشنایی ببخشند هزار توهای تاریک و ناشناخته درون ِ او را. این کاری بود کارستان که تلنگری زد بر آبگینه تاریخ ادبیات ایران و جهان و اگر ویکتور هوگوها و شارل بودلرها و گوستاو فلوبرها زنده بودند نکتهها میآموختند از آن و بر غنای ادبی خود میافزودند.
شما هم ترانه خانم علیدوستی، نقش ِ مهمی داشتید در تلنگر زدن بر این آبگینه جهاننما بهرغم ِ جوانی و بیتجربگی و حق داشتید جایزه بهترین بازیگر را بپذیرید و نه نگویید. ولی... . ولی وقتی در خبرها خواندم که برای نخستین ترجمهتان تقدیر شدهاید و به عنوان بهترین مترجم فصل از رقبای مجرب و پیشکسوتی چون بهمن فرزانه و سیروس ذکاء جلو افتادهاید بیاختیار شوکه شدم. زیرا ترجمه حتی در مرحله بازآفرینی، فن است نه هنر و توانا شدن در هر فنی نیازمند ممارست است، نیازمند تجربه کسب کردن و مهارت یافتن به مرور زمان. پس چگونه است که مترجمی جوان و نوراه با اولین اثرش از مترجمانی که راهها در نوردیده و کفشها کهنه کردهاند جلو افتاده است؟ حتی خوانندههای غیرحرفهای و کاملا تفننی ادبیات که به ناشران اجازه میدهند از هر ترفندی برای فروش کتابهایشان استفاده کنند، همانها که پا به کتابفروشی نمیگذارند مگر اسم یک کارگردان یا بازیگر معروف سینما را روی کتابی پشت ویترین ببینند نمیتوانند در اغراقآمیز بودن ِ چنین تقدیری شک نکنند. راستش من اگر جای شما بودم میگفتم: «نه! من شایسته تشویقام نه تقدیر» و نمیگذاشتم اصالت ِعلایق و تلاشهای ادبیام برای اهل فن زیر سوال برود.
و شما البته شایسته تشویقاید زیرا با فعالیتهای ادبی جدی خود وجهه تازهای به شخصیت بازیگر زن در ایران بخشیدهاید. همانطور که همکار بسیار محترمتان سرکار خانم بهاره رهنما با جدیت در نوشتن داستان کوتاه، رمان، شعر و وبلاگ، راه دشوارِ راه یافتن به جمع نویسندگان حرفهای این سرزمین را یافت و نشان داد که شهرت و موفقیت بازیگری غایت ِ آمال ِ او نیست و در نهایت معبودی جز هنر نمیشناسد. کتاب داستانهای کوتاه او پنج بار تجدید چاپ شد و این نشانه انتخاب و تشویق و احترام مردم بود بس غرورآفرینتر از تقدیر شدن توسط هیاتی از داوران که شاید قصدشان رونق بخشیدن به بازار راکد کتاب بوده با استفاده از محبوبیت بازیگران در میان مردم، یا جبران بیحرمتیهای لفظی فلان کارگردان سینما به شخصیت و نجابت بازیگران زن. اما شما چرا باور کردهاید که گلهای غنچه نکرده میشکوفند؟ اگر هنری در ترجمه شما باشد آن را بیگمان مدیون مطالعاتتان از مترجمان حرفهای و سختکوشی هستید که عمری را به پای کلمات ریختهاند بیاینکه محرومیت از رفاه و شهرتی درخور آنها را از پا انداخته باشد. من اگر جای شما بودم لوح تقدیرم را تقدیم به یکی از این مترجمان میکردم مثلا به آقای قاسم صنعوی که شما هرچه در اینترنت بگردید یک عکس و مصاحبه از او پیدا نمیکنید. نیمقرن بیشتر است که در گوشه خانهای در مشهد ترجمه میکند، محروم از پیش پا افتادهترین امکانات ِ مادی و معنوی اهل قلم در اوگاندا و زیمبابوه و تنها دلخوشیاش این است که بسیاری از شاعران و نویسندگان اصیل این سرزمین سواد و مهارتهای زبانی خود را مدیون ترجمههای او از شعر و رمان دنیایند. مثال دیگر خود ِ من که تخصصم نه بازیگری که پول در نیاوردن است. وقتی من شروع کردم به ترجمه زندگینامه قطور فدریکو گارسیا لورکا شما هنوز به دنیا نیامده بودید! هان! لابد الان همه کشف میکنند که حسودی میکنم به شما و حسود البته که هرگز نیاسود! راستش سالها به همه کسانی که این امکان را داشتند با یک قاچ از سواد و همت و سختکوشی من معروف شوند رشک میبردم. زیرا هر اهل قلمی نیازمند دیدهشدن و شنیدهشدن است و مهمتر از آن نیازمند ِ یافتن همکاران و مخاطبانی برای برقراری بده بستانهای ذهنی و تیز کردن لبه آمالش. بگذریم از نیاز شدید برای داشتن حداقل استقلال مالی. اما مدتهاست دیگر خو کردهام به بادمجان سرخ کردن وسط ترجمه و شنیدن صدای دلشکسته فروغ در ضمیر ناخودآگاهم:
«اگر گلی به گیسوی خود میزدم
از این تقلب از این تاج کاغذین
که بر فراز سرم بو گرفته است فریبندهتر نبود؟»
خانم علیدوستی! از شما چه پنهان وقتی کتاب لورکا چاپ شد و بردم روزنامهای آن را معرفی کند مسوول صفحه ادب و هنر که دختری بود به جوانی و زیبایی شما لورکا(Lorca) را نمیشناخت. عنوان کتاب را اینگونه خواند: «زندگینامه ل َ وَرک ا» Lavarka!
برگشتم خانه و به بادمجان سرخ کردن و ظرف شستن و پیاز پوست کردن مشغول شدم و مطمئن شدم دیگر نه به مسوول صفحه ادب و هنر آن روزنامه و نه به هیچکس دیگر هرگز حسادت نخواهم کرد. مدتهاست حتی وقتی در آینه نگاه میکنم فقط یکردیف صندلی خالی میبینم. شما که را در آیینه میبینید؟ شما که را دوست دارید در آینه ببینید؟ همان ترانه 15ساله که حق و حقوقش را به رغم تنها و بیپناه بودن به چنگ میآورد یا هنرپیشهای که برای رونق بخشیدن به بازار سرد کتاب و کتابفروشیها نقش برنده اول را ایفا میکند؟
شکلک های عجیب پسر آنجلینا جولی در زمان خرید! + عکس
ماجرای عشقی و غرق شدن کشتی تایتانیک از زبان آقای همساده در «کلاه قرمزی ۹۱» / فیلم
آقای همساده در یکی از قسمتهای «کلاه قرمزی91» داستان غرق شدن کشتی تایتانیک را به روایت خودش تعریف کرد.
در حوزه طنز در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد.
Power By:
LoxBlog.Com |